- ارزیابی کردن
بر آورد کردن سنجیدن ارزش چیزی ارزش و بهای چیزی را تعیین کردن بررسی کردن ارزش چیزی
معنی ارزیابی کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ارزیابی کردن
لتقييم
- ارزیابی کردن
Appraise, Assess, Evaluate, Grade, Rate
- ارزیابی کردن
évaluer, noter
- ارزیابی کردن
kutathmini, kuthamini
- ارزیابی کردن
قیمت لگانا , تخمینہ لگانا , جانچنا , درجہ بندی کرنا
- ارزیابی کردن
মূল্যায়ন করা
- ارزیابی کردن
평가하다
- ارزیابی کردن
değerlendirmek, derecelendirmek
- ارزیابی کردن
評価する
- ارزیابی کردن
להעריך , לדרג
- ارزیابی کردن
मूल्यांकन करना
- ارزیابی کردن
menilai, mengevaluasi
- ارزیابی کردن
ประเมิน , ประเมินผล
- ارزیابی کردن
waarderen, beoordelen, evalueren
- ارزیابی کردن
evaluar, calificar
- ارزیابی کردن
valutare, classificare
- ارزیابی کردن
avaliar, classificar
- ارزیابی کردن
评估 , 评分
- ارزیابی کردن
oceniać
- ارزیابی کردن
оцінювати
- ارزیابی کردن
bewerten
- ارزیابی کردن
оценивать
